کد مطلب:36553 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

مختار بودن آدمی خود جزو تقدیر الهی است











به دنبال بحثهای پیشین، این سوال مطرح می شود كه اگر در حوادث طبیعی مسئله ی شرور را بتوانیم حل كنیم، درباره مشكلات و شروری كه به دست فاعلان مختار ایجاد می شود و ستمهایی كه بر یكدیگر می كنند چه باید بگوییم؟ آیا فعل فاعلان مختار هم فعل خداوند است؟ این مسئله- همانگونه كه ما بارها در اینجا آن را از جهات مختلف طرح كرده ایم- به مشكل همیشگی تقدیر و جبر و اختیار برمی گردد. بنده در اینجا عمدا از ورود به بحثهای فنی فلسفی پرهیز می كنم و فقط به این نكته اشاره می نمایم كه مختار بودن آدمی خود از اجزای تقدیر الهی است. خداوند با دادن اختیار به ما، اختیار خود را محدود نكرده و بر تقدیر خود استثنا نیاورده است. كسانی معتقدند كه عرصه تقدیر خداوند تا آنجاست كه اختیار ما پا به عرصه وجود می گذارد، اما باید گفت كه تقدیر حتمی الهی هیچ گاه و هیچ جا تعطیل نمی شود، زیرا تصوری غیر از این با عقل و نقل (روایات و قرآن) منافات دارد. عقل فلسفی نیز بر همین مطلب دلالت دارد: همه چیز به اراده خداوند و تحت تقدیر اوست و هیچ حادثه و موجودی (از عالیترین موجودات كه پیامبران و ملائك و انوار اسفهبدیه هستند تا نازلترین موجودات كه به اعتقاد حكیمان هیولا باشد) از حكم و تقدیر او

[صفحه 71]

مستثنی نیستند[1] تمام مطلب در این است كه فعل اختیاری، فعل غیر مقدر نیست، مدیریت خداوند چنین اقتضا می كند كه پاره ای از موجودات به اختیار عمل كنند. در واقع با مختار بودن آدمی تقدیر الهی نیز جاری می گردد. بنابراین مقدر بوده است كه كسانی به اختیار خود ظلم كنند یا كار نیكو انجام دهند. تقدیر خداوند این بود كه فاعلان مختار خلق شوند. و همین تقدیر ایجاب كرد كه در عالم هم كار نیك و هم كار شر رخ بدهد. پس هیچ چیز از دایره اختیار الهی خارج نیست و ما نیز به اختیار خود مختار نشدیم و حتی اگر هم بخواهیم كه اختیار نداشته باشیم، توانایی آن را نداریم، نه به اختیار مختاریم و نه به اختیار آن را از خود سلب توانیم كرد، ما مجبوریم كه مختار باشیم، این اجبار در مختار بودن را نیز خداوند در ما نهاده است، حكمتش را هم خود می داند. ما مدیر عالم نیستیم و در این جهان خدایی نمی كنیم، كار ما بندگی است. نه به اختیار خود به این عالم آمده ایم و نه اوصاف اصلی مان را به اختیار خود یافته ایم، دایره اختیار و توانایی ما بسیار محدود است. بنابراین می توانیم بگوییم كه همه ی افعال در این عالم، خواه حوادث طبیعی و خواه افعال نیك و بد فاعلان مختار، از یك فاعل سر می زند و هیچ موجودی از دایره اختیار این فاعل واحد قدم بیرون ننهاده است.[2] اما این بدان معنا نیست كه انسانها در افعال خود مجبورند، بلكه

[صفحه 72]

آنها در مختار بودنشان مجبور هستند. و این مختار بودن با مواخذه و عتاب، با عقاب و ثواب سازگار است. خداوند می دانست كه اختیار دادن به آدمیان مقتضی آن است كه این فاعلان مختار گاهی به راه راست و گاه به راه كج بروند، و خدا به این اختیار و نتیجه ای كه از مجموع آن برمی خیزد، رضایت داشت. قضیه ی تقدیر الهی همین است و بیش از این سخن گفتن در آن روا نیست.


صفحه 71، 72.








    1. قل ان الفضل بید الله یوتیه من یشاء و الله واسع علیم. یختص برحمته من یشاء و الله ذو الفضل العظیم. (آل عمران، آیات 73 -74)

      قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق كیف یشاء... (مائده، آیه 64)

      قل اللهم مالك الملك. توتی الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء. بیدك الخیر. انك علی كل شی ء قدیر.

      ما تشاءن الا من یشاء الله كان علیما حكیما (الدهر، آیه 30).

    2. ما تشاون الا ان یشاء الله رب العالمین. سوره تكویر، آیه 29.

      امام صادق (ع): ان القضاء و القدر خلقان من خلق الله و الله یزید فی الخلق ما یشاء. بحار الانوار، ج 5، ص 112). سئل الامام علی (ع) عن القضاء و القدر، فقال: لا تقولوا و كلهم الله الی انفسهم فتوهنوه و لا تقولوا لله جبرهم علی المعاصی فتظلموه ولكن قولوا: الخیر بتوفیق الله و الشر بخذلان الله و كل سابق فی علم الله. (بحار الانوار، ج 5، ص 95).

      قال رسول الله: ان الله یقول: یابن آدم بمشیتی كنت انت الذی تشاء لنفسك ما تشاء و باراداتی كنت انت الذی ترید لنفسك ما ترید و بفضل نعمتی علیك قویت علی معصیتی. پیشین، ج 5، ص 94. و نیز همین عبارت از قول امام رضا (ع) نقل شده است (اصول كافی، ج 1، صص 209 -210)

      سئل یا رسول الله رقی یستشفی بها هل ترد من قدر الله؟ فقال: انها من قدر الله. (پیشین، ج 5، ص 87).

      همین سوال (عینا) از امام صادق (ع) پرسیده شد و ایشان همین جواب را دادند. (پیشین، جلد 5، ص 98).

      ابی الحسن (ع): ان لله ارادتین و مشیتین اراده حتم و اراده عزم ینهی و هو یشاء و یامر و هو لا یشاء. ما رایت ان الله نهی آدم و زوجته ان یاكلا من الشجره و هو شاء ذلك و لو لم یشاء لم یاكلا و لو اكلا لغلبت مشیتهما مشیه الله و امر ابراهیم بذبح ابنه و شاء ان لا یذبحه و لو لم یشاء ان لا یذبحه لغلبت مشیه ابراهیم مشیه الله عز و جل. پیشین، ج 5، ص 101. و نیز همین عبارات از قول امام رضا (ع) نقل شده است (اصول كافی، ج 1، صص 209 -208).

      عن ابی عبدالله علیه السلام قال: سمعته یقول: امر الله و لم یشاء و شاء و لم یامر. امر ابلیس ان یسجد لادم و شاء ان لا یسجد و لو شاء لسجد و نهی آدم عن اكل الشجره و شاء ان یاكل منها و لو لم یشاء لم یاكل. (اصول كافی، ج 1، ص 208).